
سعید مرتضوی و احمدی نژاد چه بلایی بر سر بازنشستگان و مستمری بگیران آوردند؟/ دولت چهاردهم چاره ای جز جراحی اقتصاد ندارد
روزنامه اطلاعات : در زمان دولت احمدی نژاد و مدیریت سعید مرتضوی، با فروش فله ای و قولنامه ای شرکتهای بزرگ و سودده در این حوزه توفان کاشتند و حالا سونامی آن به رنج مداوم بازنشستگان و مستمری بگیران، پیران و از کار افتادگان رسیده است!

با بازار بورس و تتر و این حرفها کاری نداریم زیرا آن مسایل مربوط به طبقات اقتصادی متوسطی است که هنوز قادرند برای امروز و فردا و حتی پس فرداهای خود برنامه ریزی کنند.
بحث ما بر سر نیازهای اولیه و تامین مایحتاج حیاتی دهکهای پایین و ماندگان در نیازهای اولیه غذایی و درمانی است که به تقریب بیش از یک دهم جمعیت کشور را تشکیل می دهند و اگر موج تورمی را که بی مهار و لجام گسیخته درحال درنوردیدن قیمتها و له کردن طبقه متوسط و روبه پایین است را نگیریم، شاید شماری زیادی از جمعیت کشور در پایان امسال به فقرا و مستمندان اضافه شوند. آموزش و امنیت در مسکن و سرانه تفریحات و ورزش و مسایل روانی بماند که چه وضعیتی خواهد داشت.
در چنین شرایطی اعلام شده که بیمه تکمیلی بازنشستگان به دلیل عدم تسویه بدهی صندوق به شرکتهای بیمه گر قطع شده است. سالهاست درباره این ناترازی و خطر بزرگ صندوقهای بیمه و تامین اجتماعی هشدار داده می شود.
ک نقطه ضعف بزرگ که با زندگی میلیونها خانوار کم بضاعت ایرانی و زیست شکننده آنان سروکار دارد. ورشکستگی احتمالی صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی می تواند یک فاجعه بی بازگشت برای ملت و مملکت باشد.
وزیر کار، وزیر اقتصاد و رئیس جمهور باید از این نهال حفاظت کنند و در این شرایط، راهگذاری برای صندوق و تامین بیابند. در این زمینه هر تصمیم کوچکی که به درستی گرفته نشود، کاشتن بادی است که به درویدن توفانی می انجامد.
به خاطر داریم که در زمان دولت احمدی نژاد و مدیریت سعید مرتضوی، با فروش فله ای و قولنامه ای شرکتهای بزرگ و سودده در این حوزه توفان کاشتند و حالا سونامی آن به رنج مداوم بازنشستگان و مستمری بگیران، پیران و از کار افتادگان رسیده است!
تحمیلِ تحریم و جنگی که کشور عزیز ما را درگیر ساخت، اگرچه از سوی ملت، مقاومتی جانانه و پاسخی دندان شکن به دشمن صهیونیست و همدستانش داد، اما خسارات و مشکلات را نیز افزون کرد.
سپس اروپاییها با فعال کردن مکانیسم ماشه، به یاری دشمنان آمدند و سخت ترین محاصرۀ اقتصادی تاریخ بر ایران و ایرانی اِعمال شد. در این شرایط باید همان گونه که از مرز و ارض کشور دفاع می شد از پول و ارز کشور هم دفاع می شد. کاسبان تحریم در تجارت خارجه، نفت، و بانکها، خون مردم را مکیدند و به هیچ کس جوابی پس ندادند. رئیس کل بانک مرکزی پریروز فرموده بود که معاملات بانکها غیر شفاف است و ما نمیدانیم سهامداران چه کسانی هستند، مخصوصاً در بانکهای غیر دولتی (یعنی خصولتی… خصوصی)! از رئیس بانک مرکزی چیزی نمی پرسم زیرا حرفش را به روشنی زده است.
اما از دکتر مدنی زاده وزیر اقتصاد و دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب می پرسم که چگونه اعتبارات عظیم و بیحد و حصر و پشتوانه پولی و مالی و ذخایر ارزی مملکت در اختیار کسانی که معلوم نیست چه کسانی بوده اند، قرار گرفته و این مجهول الهویه ها چگونه می خواهند خسارات را جبران کنند و بدهی های مردم را باز گردانند؟ نقش بانکهای به اصطلاح غیر دولتی و موسسات اعتباری در ایجاد تورم چهل پنجاه شصت هفتاد درصدی چقدر است؟ بانک مرکزی و رئیس محترم آن به چه کسی پاسخگوست یا خواهد بود؟!
با این اوضاع و احوال، دل شیر دارید که یارانه بنزین و گازوئیل را برداشته و تغییر می دهید. این بازی دوسر باخت را پوپولیست های مجلس نشین در ادوار سابق برای ما رقم زدند. هنگامی که قرار بود یکی دو ریال و بعدا به صورت پلکانی بهای بنزین و دیگر انرژیها و سوختهای رایج افزایش پیدا کند، ناگهان صدای وامستضعفا از سوی برخی نمایندگان و جراید و بنگاههای منسوب به آنها برخاست که دولت لیبرال می خواهد عدالت را از بین ببرد و مردم را از تنها دارایی ارزان محروم کند! هنوز تیترهای روزنامه عصر در آن زمان و صبح در این هنگام در آرشیوها موجود است.
باری اکنون در چند راهی تاریخ و جامعه و اقتصاد، راهی نمانده بجز یک جراحی دردناک که ممکن است با جراحت و خون فراوان توام شود. قبلا هم بوده و شده است. با این همه به ملت بزرگ ایران توصیه می کنم در این مورد با دولت همگام و همراه باشند، زیرا تحول قیمتها به سوی واقعی شدن، هرچند دشوار و سخت باشد، بهتر از شرایط غیر واقعی و حباب واری است که هر لحظه ممکن است بترکد و نابود شود. اکنون شرایط به گونه ای است که هر تصمیمی برای این موضوع ظریف با تبعات دردناک روبروست. همان حباب مولانا بیدل است که «بر موج بسته اند کلاه حباب را…»




