اجتماعیحقوق شهروندی

بودجه کانون‌ها؛ آموزش کارگری یا تکرار نشست‌های بی‌ثمر؟

بودجه‌ای که برای کانون‌ها تخصیص داده می‌شود، باید در خدمت آموزش و آگاهی‌بخشی کارگران باشد، نه صرف جلسات و تشریفات اداری. امروز کارگری که ناآگاه می‌ماند، قربانی همزمان کارفرما و خطاهای آماری دولت است.


علی محمدی بازرس کانون حامیان حقوق شهروندی : با خواندن گفتگوی اخیر خانم سمیه گلپورتصمیم گرفتم یادداشتی تحلیلی وانتقادی تقدیم کنم ،

رییس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران بار دیگر یکی از زخم‌های عمیق جامعه کارگری را آشکار کرد: حذف یارانه کارگران به‌دلیل تراکنش‌های بانکی کارفرمایان.این اتفاق نه‌تنها نشان‌دهنده بی‌عدالتی در نظام دهک‌بندی است، بلکه پرده از پدیده‌ای به نام «استثمار نوین» برمی‌دارد؛ جایی که کارگر حتی از حساب بانکی خود نیز قربانی می‌شود.

اما پرسش مهم اینجاست: کانون‌ها که بودجه مشخصی از دولت می‌گیرند، چه نقشی در جلوگیری از این فاجعه و…دارند؟

طبق ماده ۴ اساسنامه کانون انجمن های صنفی کارگری -وظایف اختصاصی :یکی از اصلی‌ترین مأموریت‌های کانون‌های کارگری، آموزش حقوقی و فرهنگ‌سازی میان کارگران است. اگر کارگر بداند که استفاده کارفرما از حساب بانکی‌اش چه پیامدهایی دارد، یا اگر بداند می‌تواند به کانون شکایت کند، آیا بازهم چنین سوءاستفاده‌ای ممکن بود؟ بی‌تردید خیر.
اینکه امروز کارگر برای «نان شب» ناچار به سکوت است، نشانه‌ای روشن از ضعف آموزش و نبود پشتیبانی جدی از سوی تشکل‌های صنفی است.

بودجه‌ای که هر ساله برای کانون‌ها تخصیص داده می‌شود،در راستای حمایت واقعی از کارگران است و باید در خدمت آموزش و آگاهی‌بخشی کارگران باشد، نه صرف جلسات و تشریفات اداری و بیانیه‌های کلیشه‌ای،امروز کارگری که ناآگاه می‌ماند، قربانی همزمان کارفرما و خطاهای آماری دولت است.
اگر این بودجه به‌درستی مدیریت می‌شد، باید شاهد:

  • ایجاد مراکز مشاوره حقوقی رایگان،
  • تشکیل کارگروه‌های تخصصی نظارت بر قراردادها،
  • تولید محتوای آموزشی گسترده برای آگاهی‌بخشی کارگران می‌بودیم.
    اما در عمل، خروجی کانون‌ها تا چه حد ملموس بوده است؟

خانم گلپور در بخشی از گفتگوی خود تأکید کرده‌اند که «بارها به وزارت کار هشدار داده‌ایم که دهک‌بندی بر اساس تراکنش بانکی یا مالکیت خودرو و خانه نمی‌تواند تصویر واقعی معیشت کارگران را نشان دهد.»
اما اینجا یک پرسش جدی شکل می‌گیرد: اگر چنین خطری بارها به وزارت کار گوشزد شده، چرا همین هشدارها به جامعه کارگری منتقل نشده است؟ چرا کارگران در جریان این تهدید قرار نگرفتند تا پیشاپیش آگاه شوند و بتوانند جلوی سوءاستفاده کارفرمایان یا حذف یارانه‌شان را بگیرند؟


بنابراین ضرورت دارد کانون‌ها از نقش منفعلانه فاصله گرفته و با اطلاع‌رسانی شفاف، آموزش گسترده و دفاع عملی از حقوق صنفی و شهروندی کارگران، جایگاه واقعی خود را در جامعه باز یابند.

اگر بپذیریم که کانون‌های کارگری «نمایندگان واقعی کارگران» هستند، پس باید شفاف بگوییم:

  • بودجه‌ای که صرف این نهادها می‌شود، باید به آموزش، فرهنگ‌سازی و پشتیبانی حقوقی کارگران اختصاص یابد.
  • کارگری که ناآگاه بماند، به‌سادگی قربانی سوءاستفاده کارفرما و خطاهای آماری دولت خواهد شد.

امروز وقت آن رسیده که از خود بپرسیم:
آیا کانون‌ها واقعاً مدافعان خط مقدم کارگران هستند، یا تنها تماشاگرانی که بعد از وقوع فاجعه، به بیان دردها بسنده می‌کنند؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا