
جایزه بهترین مستند کوتاه برای «مریم» در جشنواره بینالمللی فیلم کبوتر (PIFF)
علی رضا نیاکان :مستند کوتاه «مریم» به کارگردانی الناز ژاله چین و تهیهکنندگی سلیمان رحیمی موفق به دریافت جایزه بهترین مستند کوتاه از جشنواره بینالمللی فیلم کبوتر (The Pigeon International Film Festival – PIFF) شد.
این جشنواره که چهارمین سال برگزاری خود را پشت سر میگذارد، با تمرکز بر آثار مستقل و خلاقانه از سراسر جهان، بستری برای نمایش فیلمهای ارزشمند و متفاوت فراهم میکند.
کسب این جایزه، گامی درخشان برای سینمای مستند ایران و تأییدی بر نگاه هنرمندانه و روایت تأثیرگذار این فیلم است.واین بهانه ای شدکه گفتگوئی صمیمانه باخانم النازژاله چین کارگردان این فیلم مستنددرارتباط باروندتولید این اثرداشته باشیم.
اولین برخورد من و آشنایی با این خانواده از طریق فیلمبردار پروژه بود چون همشهری ایشان هستند ،
برای من در مورد این خانواده توضیح دادندو
هم طی سفری که به کردستان داشتم بیشتر بااین خانواده آشنا شدم.
و طی مشورتی که با چند تا از اساتیدم داشتم به این نتیجه رسیدم که سوژهی مناسبی برای مستندسازی میباشد.
بدون شک مهمترین عامل در مستندهایی که در مورد اشخاص ساخته میشود جلب اعتماد سوژه و شخصیتهای حاضر در مستند است
در مورد کار ما این مورد اصلا جدیترین چالش بود به چندین دلیل.
اول اینکه از این خانواده ۷ نفری ۵ نفرشان خانم بودندو رفتن جلوی دوربین برای یک خانم شرایط بسیار خاصی و زمینهسازی بیشتری میخواهد تا یک آقا
و دوم اینکه مادر و چهار دخترش از لکنت زبان رنج میبرند و این موضوع ا اعتماد به نفسشان را بسیار کم کرده و بیشتر اوقات سعی میکردند بدون کلام جواب بدهند
به همین دلیل فیلمبردار پروژه که از من به آنها نزدیکتر بود از تیر ۹۵ تا اواخر بهار ۹۶ مرتب به محل کار این خانواده میرفته و دوربین با خودش نمیبرده.
روزهای نخست فقط کنارشان میایستاده و برایشان حرف میزده بدون اشاره به فیلم و عکس و مستند.
کم کم با آنها کار انجام میداده و حتی در چیدن چوب داخل دخمهها به دخترها کمک میکرده و در پایان فرایند تولید ذغال در کار خالی کردن هم به آنها کمک میکرده.
در ماههای دوم و سوم کمکم از عکاسی و فیلم حرف به میان میآورده و سر نهار یا عصرانه از داخل گوشی کارهای خودش رابه انها نشان میداده.
در اواخر زمستان ۹۵ لپتابش را همراه خودش میبرد و وقت عصرانه داخل کانکس فلزی لپتاب را میآورد و یک از مستندهای قبلی که با هم کار کرده بودیم را به انها نشان میداده است.
یک جملهی طلایی از از من باعث میشود همکارم کمکم وارد بحث ساخت مستند از آنها بشود
مریم وقتی فیلم مستند قبلی ما رو میبیندکه یک زن در حال درست کردن آجر در کورههای آجرپزیست به همکارم میگه: این زن اصلا بلد نیست کار بکنه، کاش خودم بودم کار میکردم و شماازمن فیلم میگرفتید
خوشبختانه زود کلا بک خانواده شدیم و برای داروهای پدرشان که دچار آسم هستند به من زنگ میزدند و اگر توی شهر خودشان پیدانمیشد من برایشان تهیه میکردم و میفرستادم.
مخصوصا دوران کرونا که خیلی در فشار بودند برای پیدا کردن داروهای پدرشان.
خلاصه بسیار به هم نزدیک شدیم و هنوزم در ارتباط هستیم
حضور سگ در فیلم یک ایدهی از قبل طراحی شده نبود و ذات مستند همین است که از آنچه در جریان هست بهترین مستند ساخته میشود
کورههای ساخت ذغال چون یک هفته مدام در حال سوختن هستند دور و برشان معمولا گرم است و جای خوبی برای حیواناتی است که از سرما فراری هستند
در روند پروژه ما چندین سگ را آنجا دیدیم که زایمان کرده بودند و بدون کوچکترین استرسی کنار این خانواده زندگی میکردند و حتی مشکل غذا هم نداشتند.
البته مهمترین نکنه این است که این خانواده سفرهی کوچکی دارند اما دلهای بزرگی در سینههایشان میتپدو حتی در پلانهایی از فیلم وجود روباهها هم که از گرسنگی و تشنگی به آنها پناه آوردهاند دیده میشود
این فیلم زندگی واقعی یک خانواده را نشان میدهد بدون کوچکترین دخالت کارگردان یا فیلمبردار در روند تولید ذغال آنها،
من به عنوان کارگردان دقیق نمیدانم منظور از آخرالزمانی چیست اما مطمئنم که زمان برای آنها به کندی و در وحشتناکترین حالت خود میگذرد. سرفههای پدر و دختران و مادرشان سیاهی اطرافشان را صد برابر کرده بود.
رفتن دوربین به سمت نور لزوما نشانهی امید و روشنایی برای این خانواده نیست
هدف من فقط و فقط این بود نشان بدهم که هرکس که زیر این آسمان زندگی میکند
به این معنی نیست زندگی راحت و بیدغدغهای دارد
زیر پوست این آسمان روشن، افراد زیادی هستندکه برای زنده ماندن در تاریکترین وضعیت هستند.
مریم
یک سمبل است
یک نماد و نشانهی زنده، از روح سوختهی زنهای مشقت دیده و زجر کشیدهی کردستان




