
خودسوزی آتشنشان سنندجی؛فرار از مسئولیت، زخمِ پنهانِ مدیریت
فردین کمانگر روزنامهنگار
انتشار خبر خودسوزی یکی از نیروهای شریف و وظیفهشناس سازمان آتشنشانی سنندج، افکار عمومی را در شوک و اندوهی عمیق فرو برد حادثهای تکاندهنده که قلب هر انسان آزادهای را آزرده ساخت. با این حال، واکنش برخی مدیران و سکوت سنگین نهادهای مسئول، بیش از پیش بر نگرانیها افزود. تا اینکه رئیس سازمان آتشنشانی سنندج در روز پنجشنبه در گفتوگویی با خبرنگار ایرنا در کردستان، با تایید این خبر، اعلام کرد: « همه در شک هستیم و دلیل این اقدام هنوز مشخص نیست» و حتی از احتمال ترخیص فرد حادثهدیده در روزهای آینده سخن گفت.
این ادعا با گزارش رسانههای محلی در تضاد آشکار بود. طبق گزارشهای منتشر شده و گفتههای خانواده، شاهو صفری همچنان در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کوثر بستری است و خانواده او از مردم درخواست دعا برای بهبود وی کردهاند.
این بیدقتی و بیتوجهی در اطلاعرسانی، بیش از آنکه پاسخی مسئولانه باشد، نوعی بیاعتنایی به شعور شهروندان و تلاش برای دور کردن افکار عمومی از واقعیت است. مدیری که از دلایل چنین اقدام تلخی اظهار بیاطلاعی میکند، ناگزیر باید نه توجیه، که پاسخگویی و مسئولیتپذیری را پیشه کند زیرا براساس گفته برادر و خانواده شاهو صفری به دلیل پرداخت نشدن حقوق در حدود ۴ ماه، قطع شدن بیمه و همچنین ناتوانی در تأمین هزینههای زندگی و اجارهبهای منزل اقدام به این اقدام شده است.
در شرایطی که شهرداری سنندج ماهها درگیروار بحران مالی است و این مشکلات زندگی و معیشت کارکنان را به مخاطره انداخته است. هرچند شهردار کنونی برای رشد و آبادانی شهر سنندج و همچنین برای کاهش فشارها تلاشهایی انجام داده، اما مشکلات ساختاری، سیاسیکاری و ضعف مدیریتی در سطح استان اجازه دستیابی به نتیجه مطلوب را به او نداده است. حاصل این بیثباتی، تعویق چندماهه حقوقها و فرسایش روحی و اقتصادی نیروهای خدوم شهرداری بوده است.
در این میان، تجربه ماههای گذشته نشان داده است که برخی مدیران به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کردهاند. و این در حالی است که نیروهای شهرداری و آتشنشانی سنندج، برای دریافت حقوق اولیه خود که همانا حقوق است ناچار به تحصن و اعتراض شدهاند؛ نیروهایی که بسیاری از آنان، همچون شاهو صفری، دارای خانواده، مستأجر و بدهکار بانکیاند و با وجود تمامی فشارهای طاقتفرسا، وظایف خود را ترک نکردهاند. افزایش افسارگسیخته هزینههای زندگی، این فشارها را دوچندان کرده و تابآوری آنان را بهطور جدی کاهش داده است. اعتراضات این نیروها هشدار روشنی بود که اگر شنیده میشد، شاید امروز شاهد چنین فاجعهای نبودیم.
در تحلیل این حادثه، میتوان به نظریه «آنومی» امیل دورکیم استناد کرد؛ نظریهای که از فروپاشی هنجارها، بیاعتمادی به نهادها و احساس رهاشدگی اجتماعی سخن میگوید. هنگامی که ساختارهای حمایتی کارکرد خود را از دست میدهند و فرد در برابر مشکلات اقتصادی و روانی بیپناه میماند، جامعه وارد وضعیت آنومیک میشود. در چنین شرایطی، رفتارهای افراطی و ناامیدانه افزایش مییابد، زیرا فرد دیگر راهی برای بیان اعتراض، بهبود وضعیت یا شنیدهشدن نمییابد. اقدام دردناک شاهو صفری نیز در همین زمینه قابل درک است؛ کنشی از جنس اعتراض خاموش، برآمده از رنجی طولانی، و تلاشی ناامیدانه برای بازگرداندن نگاهها به مشکلاتی که مدتها نادیده گرفته شدهاند.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، ضرورت دارد که مدیران از خواب غفلت بیدار شوند. جامعه از آنان انتظار صداقت، شفافیت و مسئولیتپذیری دارد؛ نه انکار واقعیتها و نه روایتهایی که با گزارشهای رسمی و غیررسمی در تضاد است. نخستین گام، بیان حقیقت و پذیرش مسئولیت است و بیشک استعفای رئیس سازمان آتشنشانی میتواند آغاز حرکتی تازه و ضروری باشد. امروز دیگر وقت پاک کردن صورت مسئله نیست؛ زمان آن فرارسیده است که مسئله حل شود، پیش از آنکه بحران آنومی قربانیان بیشتری بگیرد.



