
حزب خانهنشین، مشروعیت مردمی ندارد / احزابی که فقط شیپورچی انتخابات هستند نه ریشهدارند، نه هویت مستقل
درختِ بیمیوه، سایه ندارد؛ حزبِ بیثمر هم نه به کار مردم میآید، نه به کار توسعه.
علی محمدی مدرس دانشگاه و فعال حقوق شهروندی:سالهاست که احزاب در ایران به پدیدهای فصلی تبدیل شدهاند؛ تنها در آستانهی انتخابات ظاهر میشوند، وعده میدهند، هیاهو میکنند، و سپس در سکوتی سنگین فرو میروند. گویی تنها مأموریتی کوتاهمدت داشتند
به عنوان کسی که سالها در حوزه آموزش و حقوق شهروندی فعالیت کردهام، باید با صراحت بگویم: بسیاری از احزاب امروز، نه ریشهدارند، نه هویت مستقل دارند، نه برنامهای روشن برای پیگیری مطالبات مردم. آنها نه صدای جامعهاند و نه دیدهبان قدرت؛ بلکه بیشتر به ویترینهایی برای مشروعیتبخشی به روندهای از پیشتعیینشده تبدیل شدهاند.
در نظام مردمسالار، حزب باید پلی باشد میان مردم و حاکمیت؛ از یک سو حامل خواستهها و نگرانیهای جامعه، و از سوی دیگر ناظر، منتقد و تحلیلگر عملکرد حاکمان. اما امروز، بسیاری از احزاب صرفاً در روز رأیگیری فعالاند و پس از آن، حتی در برابر گرانی، فساد، تبعیض یا سوءمدیریت و…سکوت اختیار میکنند. اینها حزب نیستند؛ پادوهای قدرتاند.
وقتی حزبی موضع ندارد، برنامه ندارد، پس از انتخابات در صحنه نمیماند و از پاسخگویی طفره میرود، مشروعیت خود را از دست میدهد. حزبی که در روز مطالبهگری ساکت است، در حافظه تاریخی ملت بهعنوان نماد بیخاصیتی و بیاعتمادی ثبت خواهد شد.
حزب باید در کنار مردم باشد، نه پشت درهای بسته. باید جرأت نقد داشته باشد، نه صرفاً سهمخواهی. زیرا برای نجات احزاب وضعیت منفعلانه ، تنها یک راه وجود دارد: بازگشت به اصول سهگانه شفافیت، پاسخگویی و استقلال. حزبی که این سه اصل را نداشته باشد، دیر یا زود به حاشیه رانده میشود.
درختی که میوه نمیدهد، سایه هم ندارد. حزبِ بیثمر، نه به درد مردم میخورد، نه به درد توسعه.
و در نهایت، این مردماند که میمانند…
و حزب سکوتکرده، همان حزب مردهایست که در حافظهی تاریخ، جایگاهی جز نماد بیخاصیتی نخواهد داشت.