سیاسی

روحش شاد ،یادش همیشه گرامی باد

در روز ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ اوکه از چهره‌های شاخص انقلاب، دومین رئیس شورای انقلاب ،نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب و عضو مجلس خبرگان قانون اساسی دار فانی را وداع گفت و به لقاءالله پیوست روحش شاد .

آنچه می خوانید متن آخرین خطبه نماز جمعه ای است که به امامت آیت الله طالقانی در بهشت زهرا در تاریخ ۱۶ شهریور ماه سال۱۳۵۸ خوانده شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون.
در منطق انبیاء در منطق قرآن مسئله مرگ به خصوص برای انسان های مجاهد و پیشرو و شهدا حل شده است. در این آیه، قرآن با صراحت و قاطعیت می گوید: درباره کسانی که در راه خدا کشته شده اند کلمه مرگ را بردارید، نگوئید، نگوئید اینها مرده هستند، بلکه اینها زنده هستند ولکن بیشتر مردم و شما چنین استفساری ندارید. این راهی است که انبیاء باز کردند و دیوار بین این زندگی و زندگی آخرت و زندگی برتر را برداشتند.
و این راز را برای انسان ها گشودند که مرگ نیست، تحولی است از زندگی به زندگی دیگر، از رَحِم طبیعت به فضای بزرگ و وسیع و عالی الهی، به خصوص مرگی که فی سبیل الله باشد، راه خدا، جهاد فی سبیل الله، قتال فی سبیل الله، هجرت فی سبیل الله، سختی ها و شکنجه های فی سبیل الله. این راه خداست، این راه خداست که راه نجات خلقهاست، راه آزادی انسان هاست. راه خدا، نه به طرف آسمانهاست و نه شرق و نه غرب و نه جنوب و نه شمال، راه خدا همین است. در همه آیاتی که درباره جهاد، قتال، هجرت، حرکت، مبارزه آمده قید فی سبیل الله هست اولاً برای اینکه جهادها و کوشش ها از جهت خودخواهی، سلطه جویی، تحمیل، به بند کشیدن، غنیمت ربوده نباشد، فقط برای نجات همه مردم، برای گشودن بندها، برای آزاد کردن انسانها، برای برداشتن سدها، سدهایی که مردم را از هم جدا کرده و راه خدا را، راه تعالی را، بسته است، همین راه تعالی خود انسان است. در دیگر عبادات شخصی قید فی سبیل الله نیست، رابطه ای است بین انسان و خدای خود ولی در این گونه عبادات: جهاد، کوشش، به میدان جنگ رفتن، با دشمن مقابله کردن، هجرت کردن، همه فی سبیل الله؛ که ملاحظه می کنید سبیل خدا همین راه نجات مردم است؛ هم مردم را نجات دادن، هم خود انسان از شهوات و غرائز و سقوط در زندگی کثیف دنیوی نجات پیدا کردن، والا انسان گوشه ای بنشیند و در افکار و اندیشه و خیالات خود فرو برود و تنها تسبیح و تهنیت بگوید این از نظر اسلام منشأ تقرب به خدا نیست، چه بسا کسی که در گوشه ای نشسته و به زبان سبحان الله می گوید و در درون و اندیشه هایش آلودگی و نقشه های شیطانی است، چه بسا انسانی که با تسبیح الله اکبر می گوید ولی مال و ثروت و قدرت طلبی و شهوات را بزرگتر از هر چیز می داند، چه بسا انسانی که به طبان در گوشه خانقاهی، مسجدی، لا اله الاالله می گوید و در اندیشه اش صدها بت برای خود می تراشد، چه بسا انسانی که به تنهایی الحمدالله می گوید ولی در درون آلوده به هر گونه رذایل خلقی و اندیشه های پست است. آنچه که راه خداست و انسان را از زمین می کند و به آسمان می پیوندد و در ردیف ملائکه قرار می دهد جهاد فی سبیل الله است. سبیل مردم، سبیل خدا، یک راه است. سبیل مردم، سبیل خداست، هجرت فی سبیل الله، رنج کشیدن فی سبیل الله، انفاق فی سبیل الله، در مقابل سبیل شیطان، سبیل طاغوت، سبیل غی، در مقابلش سبیل رشد و سبیل رشاد. راه رشد انسان ها همین است، در این آیه به صراحت می گوید: این کلمه مرگ را از زبان بیندازید، درباره کسانی که فی سبیل الله کشته می شوند.
و این عالی ترین تعالیم انبیاست که کلمه مرگ برداشته بشود. وقتی کلمه مرگ درباره شهدا برداشته شد، چنان نیرویی برای اجتماع و افراد پیش می آید که هیچ قدرتی توان مقاومت ندارد. بزرگان محققین و فلاسفه برای تشکیل مدینه فاضله و برای مردمی که در راه تحقق چنین اجتماع بزرگ و عظیم و انسانی هستند، می گویند باید کلمه مرگ از چنین اجتماعی حذف بشود، همان طوری که از زبان حذف بشود از اندیشه هم باید رانده شود. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن عند ربهم یرزقون فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون. در آن آیه می گوید نگوئید، در این آیه می گوید از اندیشه بیرون برانید، این جور حساب نگنید که کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، اینها زنده اند، بسط پیدا می کنند، دارای فرح می شوند، انبساط وجودی پیدا می کنند و دائماً پرتوافکن بر دیگران هستند. فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون، این انسانی که در این محدوده مادی گرفتار است و دائماً نگران است، یا نسبت به گذشته محزون است، آنچه که از دست داده، غنائمی که به دست داده، غنائمی که به دست نیاورده، شهواتی که به آنها نرسیده، لذاتی که از او فوت شده، ثروتهایی که از دست داده، این حزن است نسبت به گذشته. خوف نسبت به آینده، که چه خواهد شد؟ زندگی من، بقای من، حیات من، حیات خانواده من، این انسانی است که مثل حبابی در روی موج خوف و حزن گرفتار است، و همه بشر گرفتارند. قرآن می گوید: اینها می خواهند بشارت بدهند، رو نشان بدهند، سعی می کنند به هر زبانی به بازماندگان در دنیا بفهمانند که لا خوف علیهم، از این دربند رهایی پیدا کرده اند، نه خوف دارند و نه حزن، اینها نزد پروردگار مرتزق هستند، شهدا چنین اند، شهدا دائماً الهام بخش اند. شهدا در قلوب همه مردم زنده هستند. شهدا در نزد خدا پایدار و زنده هستند. این تحول و این انقلاب شهادت، که یک انسان آلوده و ساقط را یک مرتبه بالا می برد این خاصیت شهادت است. همان جوان، زن، مرد که دائماً در اندیشه تأمین لذات و شهوات مادی است، یک مرتبه از جا کنده می شود وقتی که به میدان شهادت آمد، وقتی که دیدش وسیع شد، این انسان چنان اوج می گیرد که همه غرائز را به جا می گذارد، یکی انسان ساقط شهوانی و گرفتار غرائز می شود، یکی انسان عالیقدری که پر و بال می گشاید و به طرف خدا حرکت می کند و مردمی را دنبال خود می کشد. این خاصیت شهید است. هر ملتی اگر سست شد، اگر تن به ذلت می خواهد بدهد، اگر تن به تحمیلات و بندها می خواهد بدهد، شهدا در وجدان های یک یک این مردم چهره نشان می دهند و نجات می دهند، از جا برمی انگیزند، شهدای هفده شهریور ما چنین بودند. رژیم و پشتیبانان آن و عوامل خارجی آن گمان می کرد، بعد از مدت هایی که فرهنگش را تحمیل کرده، اقتصادش را تحمیل کرده، جوان های ما را ساقط کرده به شهوترانی و لذات و بی بندی و بی حسابی و بی قیدی کشانده، خیال می کرد این ملت ساقط شد، تمام شد کارش، ولی هفده شهریور نشان داد که این ملت از جا بلند شد با همه عوامل سقوط، با همه بندها، با همه قیدهای اخلاقی و فرهنگی، و اقتصادی تحمیل شده، بندها را باز کرد و در مقابل گلوله ها و در مقابل تانک ها با مشت گره کرده و فریاد الله اکبر دنیا را تکان داد. فهماندند ما زنده ایم، ما به خودمان متکی هستیم، دنبال رهبری قاطع خودمان هستیم و دنبال انبیاء و اولیاء و شهدای گذشته، از میدان کربلا گرفته تا این مسیر تاریخ، ما دنبال آنها حرکت می کنیم. این عظمتی بود که در چنین روزی مسلمان ایرانی، جوان ما، زن ما، مرد ما، دختر ما، پسر ما نشان دادند. این وثیقه ای بود که برای ما گذاشتند. امروز ما بالای تربت آنها هستیم، در مزار آنها هستیم، ولی این آمدن غیر از زیارت ها و فاتحه خوانی های سنتی و معمول است. این آمدن برای این است که تجدید عهد کنیم، ای بچه هایی که در این خاک خفته اید، ای جوان هایی که با گلوله دشمن تنهای شما و قلب های شما دریده شد. ای زن های بزرگواری که به میدان ریختند بچه ها را به بغل گرفتید و در مقابل گلوله ها شتافتید. ما آمدیم بعد از یک سال با شما تجدید میثاق کنیم، خون شما میثاق ماست. فریاد الله اکبر شما میثاق ماست. آن هدفی که شما دنبال کردید، در مقابل طاغوت و برای آزادی انسان های ایران و مسلمان و همه انسان های دنیا ما با شما تجدید پیوند و تجدید عهد می کنیم، که ما همان را تعقیب خواهیم کرد و ما در زیر آفتاب سوزان و در میان این جمعیت و کنار مزار شما آمدیم تجدید پیمان کنیم. تجدید پیمان در مقابل هر گونه استبداد به هر شکل، تجدید پیمان در مقابل هر گونه استثمار و استحمار، تجدید پیمان برای آزادی همه بشر و همه مردم، تجدید پیمان برای پیاده کردن احکام عالیه اسلام و قرآن که مدتها زیر خاک ها مانده بود و فقط برای قرائت بود، تجدید پیمان برای زنده کردن قرآن، زنده کردن احکام اسلام، زنده کردن قوانینی که بشر را باید زنده کند، برای این جمع شدیم با شما پیمان می بندیم. در آن روزی که شما آماده شدید که سینه سپر کنید و خودتان را مقابل گلوله قرار بدهید بزرگترین و عظیم ترین کار تاریخ را کردید، رژیم را با آن همه قدرت، با آن همه پشتیبانی، با آن همه سلاح ها، از پا درآوردید، درود خدا و درود همه ما بر شما باد.
اتقوا یوم تحشرون فیه الی الله و توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون.


خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم، الذین آمنوا به و عزروه و نصروه اولئک هم المفلحون.
کسانی که این پیامبر بزرگوار و این رهبر عالیقدر انسانیت را پیروی کردند آن پیامبری که امی بود، یعنی از میان توده مردم برخاست، از میان بیسوادها، برای آنان و به نفع آنان، نه از میان یک گروه خاص و طبقه معین، الرسول النبی الامی همان پیامبری که پیامبران دیگر چشم به راه او بودند تا وحی آنها و رسالت آنها تکمیل بشود. یجدون عندهم مکتوباً فی التوراه و الانجیل، همان پیامبری که آمد تا مردم را به معروف وا دارد و از منکر باز دارد، همان پیامبری که آمد، همه آنچه را که ادیان گذشته تحریم کرده بودند از طیبات، بر مردم حلال کند، این قیدها را بردارد و آنچه خبیث است حرام کند و یضع عنهم اصرهم، بارهای سنگینی که بر دوش بشر بوده است بردارد، غل هایی که فکر و اندیشه مردم را و زندگی و حیات مردم را بسته بود بگشاید. اینها هدف این نبی بود. امر به معروف، نهی از منکر، تحلیل طیبات، تحریم خبائث، برداشتن اصرها و غل ها. اصر یعنی چه؟ یعنی بار سنگین، باری که محکم بسته شده است، آن تحمیلات فکری و اندیشه ای و عقیده ای که دنیای شرک و کفر بر افکار و اندیشه های مردم تحمیل کرده بود. آن نظام طبقاتی که بر توده مردم تحمیل و بسته شده بود، آن غل هایی که دست و پای فکر و حرکت مردم را بسته بود. این پیامبر آمد همه آنها را بردارد، این غل ها را بگشاید. این ها هدف این پیامبر بود. یعنی آزاد کردن مردم، آزاد کردن از تحمیلات طبقاتی، آزاد کردن از اندیشه های شرکی که تحمیل شده، آزاد کردن از احکام و قوانینی که به سود یک گروه و یک طبقه بر دیگران تحمیل شده. این رسالت پیامبر شما بودند، در مقابل فرهنگ تحمیلی، در برابر اقتصاد تحمیلی، در برابر قوانین تحمیلی، در برابر محدودیت های پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل می شد که از همه خطرناکتر یعنی آنچه را که احبار و رهبان و همکاری آنها با طبقات ممتاز بر مردم تحمیل کرده بودند به نام دین؛ این خطرناکترین تحمیلات است، یعنی آنچه که از خدا نیست، از جانب حق نیست، آنها را به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند و مردم را از حکومت حیاتی باز دارند، حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعالیت آزاد به مردم و مسلمان ها و مردم آزاده دنیا ندهند. این همان اصراست، این همان اغلال است. این اغلالی است که پیامبر مبعوث شد و بشر دچار شده به این همه غل ها را نجات داد تا ما دنبال این پیامبر، هم خودمان را نجات بدهیم، هم دیگران را نجات بدهیم. دعوت اسلام، دعوت به رحمت و آزادی است، در اول هر سوره به نام دو رحمت، رحمت واسعه و رحمت خاص شروع می کند.


بسم الله الرحمن الرحیم. و ما ارسلناک الارحمه للعالمین، تو رحمتی، رحمت برای همه مردم، همان گناهکاری که محکوم به اعدام می شود به قانون اسلام، هم برای خودش رحمت است که گناهانش شسته بشود، از شر باقی مانده اش مردم آزاد بشوند، هم رحمت به دیگران است. جهادش رحمت، هجرتش رحمت، قوانینش رحمت، هدایتش بر اساس رحمت. ما نظام اسلامی می خواهیم که در پرتو رحمت باشد، ما اگر همان رسالت، رحمت الهی را درباره مردم خودمان و دیگران در مرحله اول اجرا بکنیم بسیاری از مشکلات حل می شود، بسیاری از این تشنجات از میان می رود. هنوز مردم مستضعف ما چه در داخل و مرکز و اطراف و انحاء کشور باور نمی کنند که رسالت اسلام و انقلاب ما برای آزادی است. چون عمل کمتر دیده اند. در همین مسائلی که در کردستان پیش آمد، اگر ما به جای پس گیری، پیش گیری می کردیم، اگر آن وقتی که من به سنندج رفتم با دوستانمان، عمل می کردند، با حس رحمت و در پرتو رحمت با این ها تماس می گرفتند و بندها را از این ها بر می داشتند، آن بندهایی که تحمیل شده بود و آنچه که رژیم بر این ها تحمیل کرده بود، آن رژیم غدار طاغوت، شاید این مسائل یا پیش نمی آمد یا کمتر پیش می آمد، همین طور نسبت به دیگران، و نسبت به همه، ولی ما هنوز هدف اسلام را تشخیص نداده ایم. همه می گوئیم انقلاب اسلامی، بپرسید هدف اسلام چیست؟ این گروه، آن گروه، یکفر بعضهم بعضا، این آن را تکفیر می کند، این به آن می گوید مرتجع، این به آن می گوید انحرافی، ولی هنوز مشخص نشده اسلامی چه می خواهد، منظور اسلام چیست؟ اگر هدف ها تشخیص داده بشود، اگر راه به طرف هدف باز بشود، بسیاری از این درگیری ها تخفیف پیدا می کند. آن وقت مشخص می شود که این برادر کرد آیا واقعاً ضد انقلاب بوده یا او را با شعارهایی که در زمینه غل ها و اصرهای مادی و فرهنگی نگه داشته اند، شعار می دهد، او را فریب می دهد، به خودش می کشد و به طرف خودش جذب می کند، راه تبلیغات علیه دولت و رهبری و این شهدای ما و این مردم انقلابی ما که این قدر در اینجا زیر آفتاب جمع شدند از توده مردم، راه انقلاب را به آنها عملاً باید نشان بدهیم، باید از همان قدم اول، روز اولی که رژیم سقوط کرد، ما پرچم رحمت را باز کنیم و با عمل نشان بدهیم، آن کسانی که هنوز می خواهند حقوق های زیاد در ادارات بگیرند و بنشینند و کار نکنند، این ها را ببریم دنبال کار، و به زندگی مردم، مستضعفین، مسکن، زندگی آنقدری که می توانیم برسیم و از این کاغذ بازی ها دست برداریم، اگر می کردیم بسیاری از مسائل حل می شد، من قول می دادم حل می شد.


صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسی ترین مسائل اسلامی است حتی به پیغمبرش با آن عظمت می گوید، با این مردم مشورت کن، به این ها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، می دانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث می کنند در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه می توانند. نه، این یک اصل اسلامی است. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان. علی می فرمود:
من استبد برایه هلک، هر که استبداد کند در کارهای خودش هلاک می شود. من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم، وقتی من یک دید دارم، با یک نفر از شما، با ده نفر وقتی مشورت می کنم، ده دید پیدا می کنم، ده عقل به عقل خودم ضمیمه می کنم. چرا نمی شود؟ نمی دانم!! امام دستور می دهد، ما هم فریاد می کشیم، دولت هم تصویب می کند، ولی عملی نمی شود. مگر در سنندج که این شورای نیم بند تشکیل شد، ضرری به جایی رسید. و می بینیم آنجا نسبتاً از همه منطقه کردستان آرامتر است یعنی گروه ها و افراد دست اندرکار این طور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد دیگه ما چه کاره هستیم؟! شما هیچ!! بروید دنبال کارتان، بگذارید این مردم مسئولیت پیدا کنند، این مردمند که کشته دادند، این هایی که اینجا خوابیده اند از همین توده های جنوب شهر بوده اند، منطق این ها بود. می گویند در کارخانه ها اخلال می شود، خوب یک مرتبه اخلال بشود، آن اصل مهم تر از این است که در یک کارخانه اخلال بشود. در کارخانه اخلال شد شورا را تعطیل کنید، چرا؟ و امرهم شورا بینهم، در اجرائیات پیغمبر با آن عظمتش می نشست با مسلمان ها در جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق، شما نظرتان چیست؟ خرماها را به یک عده از قبایل عرب بدهیم اینها بروند کنار تا بین اینها اختلاف ایجاد بشود یا ندهیم، در جنگ بدر که آماده جنگ نبودند، جنگ کنیم با نکنیم؟ وقتی آنها می گویند که یا رسول الله ما آن وقتی که در پرتو اسلام نبودیم، مقابل دشمن می رفتیم، حالا چرا در خانه در میان شهر باشیم؟ می فرمود بفرمائید، بروید. یا رسول الله آن وقتی که ما مسلمان نبودیم و موحد نبودیم به عرب ها باج نمی دادیم، حالا باج خرما بدهیم به این ها. فرمود: نه، می جنگیم، شما نظرتان این است؟ می جنگیم. این کاری است که باید همه مردم بکنند، می فرمائید ما برای جنگ نیامده ایم، در بدر این همه قشونی که حرکت کردند با تجهیزات مکه، ما شاید تاب و توان آنها را نداشته باشیم بجنگیم یا نجنگیم؟
مقداد عرض می کند: یا رسول الله ما با شما بیعت کرده ایم. دست ما را بگیرید به دریا بیندازید! به هر ا می خواهی پرت کن و به هر موجی می خواهی بسپار، ما دنبال تو هستیم، می جنگیم به اذن خدا و فتح هم می کردند، چون همه مسئولیت قبول می کردند. ولی وقتی مردم از مسئولیت خارج شدند، شما برادر کاسب، شما کارگر، شما بازاری، شما کشاورز، می گوئید که خوب به ما چه،خودشان دارند کارشان را می کنند. نه، وظیفه یک یک از شماست.
و اگر می کردیم و اگر می کردیم و اگر می کردیم! که خیلی زمینه برای کارها داشتیم و هنوز هم داریم. بیشتر این تشنج ها، این فرصت طلبی های عوامل ضد انقلاب و خارجی را زبانشان را می بستیم، و سلاح از دست اینها می گرفتیم ولی متأسفانه دیر شد. ولی هنوز دیر دیر نشده، همان طور که جلوی توپ و تانک رفتید، این مسئولیت ها را دارید شما، این به عهده شماست، شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح می کنید؟ بیائید در مجلس خبرگان!! می گویند بین موکلین شما مطرح می کنم، این ها هستند که ما را وکیل کردند. می دانم برای چه وکیل کردند. ما موظف و نسبت به اینها مسئولیت داریم. باید دردها، اندیشه ها، بدبختی ها، ناراحتی ها، عقب ماندگی های این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجات بخش و حیات بخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد فرد مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروه خواهی، فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیائیم با مردم با دردمندها با رنج کشیده ها با محروم ها هم صدا بشویم. خداوند همه ما را بیامرزد.
اللهم اغفرلنا و لوالدینا و لجمیع المؤمنین و المؤمنات و لا تزدالظالمین الاتبارا.


بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر، ان الانسان لفی خسر، الاالذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
خداوند همه ما را به راه راست و مستقیم، نه راه چپ و نه راه راست مقابل چپ، هدایت کند. رهبرهای ما را در مسائلی که برای مردم و در راه خیر مردم است الهام ببخشد، رهبر عالی قدر ما را در راه خیر و صلاح و آزادی مردم تأیید بفرماید و همه ما را قدردان این خون های شهدا و پیمان هایی که خون این ها با ما بسته اند بدارد!
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا