اجتماعیحقوق شهروندی

انسان بودم، آرزوست… اعتراف تلخ قاتل لیانای ۷ ساله و«زنگ خطر برای جامعه‌شناسان؛

به گزارش خبرنگار حقوق شهروندی، علی دلیری زنجانی:

در دنیایی که انسانیت در حال رنگ‌باختن است، گاه اخباری به گوش می‌رسد که روح و قلب آدمی را می‌لرزاند. این‌بار خبری از مفقود شدن دختر ۷ ساله‌ای به نام لیانا در منطقه ولدآباد کرج منتشر شد که دیری نپایید رنگ واقعیت تلخی به خود گرفت. خانواده‌ای که با چشمانی اشک‌بار چشم‌انتظار بازگشت دخترکشان بودند، هرگز تصور نمی‌کردند که عزیزشان قربانی جنایتی هولناک به دست یکی از نزدیکانشان شود.

ماجرا از آنجا آغاز شد که پدر لیانا با نگرانی به کلانتری ۴۴ ولدآباد کرج مراجعه کرد و از ناپدید شدن دختر ۷ ساله‌اش خبر داد. مأموران پلیس آگاهی استان البرز بلافاصله تحقیقات خود را آغاز کردند و پس از پیگیری‌های تخصصی، موفق به شناسایی مظنون اصلی پرونده شدند؛ مردی که حتی تصورش هم سخت است — شوهرخاله لیانا.

مأموران پلیس پس از دستگیری مظنون، با انکارهای پی‌درپی او مواجه شدند، اما سرانجام با فشار مستندات قوی پلیس، حقیقت تلخ از زبان قاتل جاری شد. اعترافی که اشک هر شنونده‌ای را جاری می‌کند:

متهم در اعترافات هولناکش گفت: «آن روز وقتی لیانا در کوچه مشغول بازی بود، او را سوار ماشین کردم و به سمت پایین روستا بردم. در طول راه نقشه پلیدم را در ذهنم مرور می‌کردم. وقتی به نقطه‌ای خلوت رسیدم، با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به گردن و قفسه سینه‌اش وارد کردم. وقتی نفس‌هایش به شماره افتاد، جسدش را در کانال آب انداختم و روی آن را با چند تکه سنگ پوشاندم. بعد از آن، گوشواره‌هایش را به سرقت بردم و از محل متواری شدم.»

لحظه‌ای که مأموران پلیس جسد دختر معصوم را در کانال آب پیدا کردند، بغض‌ها در گلویشان شکست. جسد بی‌جان لیانا در میان سنگ‌ها آرام گرفته بود، گویی می‌خواست فریاد بزند: «من فقط ۷ سال داشتم…»

با تکمیل پرونده، قاتل برای طی مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شد. این پرونده اگرچه با دستگیری مجرم به نتیجه رسید، اما داغی عمیق بر دل خانواده لیانا و جامعه گذاشت.

در پایان، جا دارد صمیمانه‌ترین تقدیر و تشکر را از سرهنگ حکمت الله شجاعی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز و سرپرست تیم رسیدگی به این پرونده داشته باشیم که با تلاش شبانه‌روزی و هوشمندی مثال‌زدنی خود، توانستند در کوتاه‌ترین زمان ممکن پرده از این جنایت هولناک بردارند و عامل آن را به چنگال قانون بسپارند.


وقتی کینه‌های خانوادگی قربانی می‌گیرند

حادثه تلخ مرگ لیانا، دختر ۷ ساله‌ای که قربانی اختلافات خانوادگی شد، زنگ خطر جدی برای جامعه است. این اتفاق بازتابی از مشکلات عمیق اجتماعی و خانوادگی است که در سایه کینه‌ها و اختلافات حل‌نشده پنهان می‌ماند و در نهایت، آسیب‌دیدگان اصلی آن کودکان هستند.

پدر لیانا در حالی که اشک می‌ریخت و در شوک از دست دادن دخترش به سر می‌برد، گفت: «روز جمعه خانواده‌ام در خانه مادرزنم مهمان بودند. عصر حدود ساعت ۵ متوجه شدیم که خبری از لیانا نیست. ساعت‌ها به دنبالش گشتیم اما خبری از او نشد.» در حالی که خانواده لیانا در جست‌وجوی دخترشان بودند، چه کسی می‌توانست حدس بزند که این گم شدن به یک تراژدی دردناک منجر خواهد شد؟

این حادثه تلخ، که به نظر می‌رسد نتیجه کینه‌های خانوادگی میان اعضای نزدیک خانواده باشد، بار دیگر نشان می‌دهد که اختلافات و تنش‌های درونی یک خانواده می‌تواند به بهای جان کودکانی بی‌گناه تمام شود. وقتی بزرگ‌ترها به جای گفتگو و حل مسالمت‌آمیز مشکلات، به خشونت و انتقام روی می‌آورند، کودکان، به ویژه آن‌هایی که هنوز قادر به دفاع از خود نیستند، قربانی اصلی این درگیری‌ها می‌شوند.

آسیب‌های روانی و اجتماعی ناشی از اختلافات خانوادگی

بحران‌های خانوادگی تنها به جدایی یا آسیب‌های فیزیکی محدود نمی‌شوند. آسیب‌های روانی و تأثیرات منفی بر رشد اجتماعی کودکان می‌تواند نسل‌های آینده را تحت تأثیر قرار دهد. در این بین، کودکان به عنوان ضعیف‌ترین افراد در خانواده، تحت تأثیر مستقیم تنش‌ها و درگیری‌های والدین قرار می‌گیرند. این امر موجب می‌شود که در آینده نه تنها مشکلات روحی و روانی بیشتری را تجربه کنند، بلکه روابط اجتماعی و خانوادگی‌شان نیز تحت تأثیر قرار گیرد.

لزوم فرهنگ‌سازی و آموزش در جامعه

در حالی که در بسیاری از جوامع، کینه‌ها و اختلافات خانوادگی موضوعی پذیرفته‌شده و جزئی از زندگی روزمره محسوب می‌شود، ضرورت آموزش مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض در میان بزرگ‌ترها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این آموزش‌ها باید از سطح مدارس آغاز شده و در رسانه‌ها و محافل اجتماعی ادامه یابد.

چگونه می‌توان از وقوع چنین حوادث تلخی جلوگیری کرد؟

آموزش مهارت‌های کنترل خشم و حل تعارض باید بخشی از برنامه‌های آموزشی در مدارس باشد.

تقویت فرهنگ مراجعه به مشاوران خانواده و استفاده از راهکارهای مسالمت‌آمیز برای حل مشکلات خانوادگی باید ترویج شود.

نهادهای حمایتی و اجتماعی باید در شناسایی علائم خطر در خانواده‌ها و مداخله در زمان مناسب نقش فعالی ایفا کنند.

مسئولیت اجتماعی ما در برابر کودکان

این فاجعه باید یک یادآوری برای جامعه باشد که در هر درگیری خانوادگی، کودکان هیچ نقشی در علت اصلی نزاع ندارند و نباید قربانی آن شوند. در شرایطی که خشونت‌ها و کینه‌ها در خانواده‌ها در حال افزایش است، مسئولیت هر فرد در جامعه این است که نسبت به آسیب‌های احتمالی آگاه باشد و در صورت مشاهده علائم خطر، به موقع اقدام کند.

این حادثه تلخ یک هشدار است: خشونت و کینه هیچ‌گاه راه‌حل مشکلات نیستند، و در نهایت، تنها کسانی که آسیب می‌بینند، کودکان معصوم هستند. برای پیشگیری از فجایع مشابه، نیاز به تغییرات بنیادین در نحوه مدیریت بحران‌ها و تعارضات در خانواده‌ها داریم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا