حذف سفره هفت سین از میزمقامات؛مساله کدام است ؟

حذف سفره هفت سین از میزمقامات؛مساله کدام است ؟

زمان انتشار : 2022/03/31 - 10:47

در نخستین روز از سال ۱۴۰۱ ؛ غیبت و یا کم رنگ بودن سفره هفت سین بر روی میز برخی مقامات کشور موجی از انتقاد و اعتراض را در میان بخش قابل توجهی از جامعه برانگیخت .

هر چند یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش به این رسم ایرانی احترام گذاشت اما تا جایی که می دانم نه کسی آن را دید و نه به آن اشاره ای کرد و این می تواند نشانه ای دال بر « همچنان مطلق دیدن » و یا همان سیاه و سفید دیدن جامعه ایرانی باشد .

قصد نگارنده از طرح این موضوع بررسی جنبه های سیاسی این چالش دو قطبی نیست چرا که در این حوزه بسیار مفسر و تحلیل گر داریم اما به بخش آموزش و تربیت که می رسد با بیابانی بی انتها رو به رو می شویم .

این دو قطبی « ایرانیت ( ملیت ) » و « دین » تاریخچه ای طولانی دارد اما نکته مهم و قابل تامل در این قضایا همانا فقدان آثار و نشانه های چیزی است که به « تفکر انتقادی » مشهور است .

این که طراحان دکور مقامات با چه انگیزه و یا هدفی این کار را انجام داده اند بماند اما هشدار این است که این گونه کارها و امور کمکی به حل بحران اعتماد میان مردم و حاکمیت نمی کند و همچنان دیوار بلند بی اعتمادی را میان آن دو برافراشته و ستبر نگاهی می دارد .

و تا زمانی که این بحران صداقت و یا به عبارتی اعتماد حل نشود ، هر چقدر هم برنامه و سند و … نگارش گردد و سخنرانی و تبلیغات شود سودی نخواهد داشت و در بر همان پاشنه خواهد چرخید .و یا کسانی که فریادشان از حذف سفره هفت سین از سفره مقامات بلند است آیا تاکنون از خودشان و دیگران پرسیده اند چرا نوروز ایرانی که اصل و جوهره ی آن در دید و بازدید و گفت و گو نهفته و تعریف شده است به سفرهای نوروزی خظرناک و پرحادثه و تلفات شیفت ( تغییر ماهیت ) داده است ؟

تا زمانی که باب گفت و گو میان بخش های مختلف جامعه و در سطح بالاتر میان نخبگان و حاکمیت گشوده نشود و به امور نمایشی و تبلیغاتی بسنده گردد ، گشایشی در امور حاصل نخواهد شد .

نمی شود و یا نمی توان در فصولی مانند انتخابات و راه پیمایی ها و… بحث ایرانیت و ملیت را برجسته کرد اما در زمان تحویل سال به این گونه سمبل های ملی بی اعتنا بود .

ممکن است بخشی از جامعه ایرانی به این گونه تناقض ها و تضادها بی توجه و یا بی اعتنا باشد اما بخش عمده ای از مطالبه گران و کنش گران جامعه به این مسائل می اندیشند و بر اساس آن رفتار می کنند .

واقعن ریشه این گونه تناقض ها و یا تعارض ها را باید در کجا جست و جو کرد ؟

در خانواده ای که به کودکان یاد می دهند هر حرفی را هر جا نشاید گفت و باید خود را پنهان و سانسور کرد و یا در مدرسه ای و نظام تربیتی که پشت و  روی آن کلی با هم فرق می کند و معلم مدرسه خودش به چیزهایی که به دانش آموزان می گوید خیلی اعتقادی ندارد و البته دانش آموزان امروز به راحتی متوجه این گونه تناقض های گفتاری و رفتاری می شوند .

و یا در نظام گزینشی که از همان ابتدای امر به آن معلم مصاحبه شونده تلقین و یا القا می شود که باید تظاهر  کرد و خود را به گونه ای آراست و سخن راند که با درونت هیچ گونه تشابهی دیده نمی شود و نمونه های دیگر ؛ طبیعی است که شاهد چنین برون دادهایی باشیم .

در روزهای اخیر سخنان جنجالی ابراهیم حامدی ( ابی ) خواننده مشهور ایرانی در مورد نخواندن آهنگ « خلیج فارس » موجی از اعتراض را در شبکه های اجتماعی برانگیخت طوری که صدا و سیما ( برنامه بیست وسی ) هم به آن واکنش نشان داد .

این تناقض های رفتاری و گفتاری در آن خواننده هم دیده می شود اما پرسش این است که چرا این صدا و سیما به تناقض های بی حد و حصر خودش توجهی نشان نمی دهد ؟

اگر برای آن خواننده پول مهم است برای این صدا وسیما که زمانی بحث کنکور و تبلیغات تلویزیونی آن به چالش اصلی میان وزارت آموزش و پرورش و صدا وسیما تبدیل شده بود ، پول و منافع اقتصادی جایگاهی نداشت ؟

گر بحث ملیت و احترام به ارزش ها و منافع ملی مهم است چرا طیف با نفوذی قصد داشت تصویر خلیج فارس را از پشت جلد کتاب فارسی سال اول دبستان ” بخش بنویسیم “ حذف کند و یا با حذف پادشاهان از کتب درسی ، تاریخ ایران را تحریف کند ؟

از این بخش که بگذریم می رسیم به طیفی از جامعه که شاخک هایش نسبت به عملکرد حاکمیت بسیار حساس است اما در مورد خودش و یا پیرامونش باز هم به سیاق حاکمان ، دوگانه برخورد می کند و البته سعی می کند خود را در این دره عمیق بی اعتمادی و ناکارآمدی حاکمیت خودش و نقش اش را پنهان کند و موج سواری کند .

این بخش از جامعه به این پرسش پاسخ دهد که چرا در مورد توحش بخش قابل توجهی از جامعه در مورد مراسم چهارشنبه سوری بی تفاوت است و از رفتار جامعه انتقاد نمی کند و یا در بیان نقد دچار نرمی و تساهل بیش از حد متعارف می شود ؟

واقعن این پرسش مطرح است چند درصد از کلیت جامعه حاضرند که مراسمی مانند چهارشنبه سوری به این سبک و سیاق استمرار پیدا کند ؟

درست است که که حاکمیت در برخی مواقع مانع از بروز شادی های مردم می شود اما آیا قرار است بخشی از جامعه که خود را کنش گر و مطالبه گر می خواند و ادعای دانایی دارد به هرچه که حاکمیت نشان می دهد رفتاری باژگونه و یا تهی از خرد و عقلانیت داشته باشد ؟

آن چه سنت ها و آیین های باستانی و هویت ایرانی را مخدوش ، بی اعتبار و حتا مبتذل می کند نه نحوه چینش سفره و دکور مقامات بلکه عملکرد اقلیت افراد بی هدف و هویت ستیزی است که این میراث فرهنگی کهن را ” استحاله ” می کنند و مقصر اصلی کسانی هستند که در برابر این استحاله گران سکوت پیشه می کنند .

و یا کسانی که فریادشان از حذف سفره هفت سین از سفره مقامات بلند است آیا تاکنون از خودشان و دیگران پرسیده اند چرا نوروز ایرانی که اصل و جوهره ی آن در دید و بازدید و گفت و گو نهفته و تعریف شده است به سفرهای نوروزی خطرناک و پرحادثه و تلفات شیفت ( تغییر ماهیت ) داده است ؟

چرا کسی نمی پرسد به چه دلیل افراد یک جامعه حوصله دیدن و گفت و گو با یکدیگر را ندارند و در بهترین حالت به ارسال پیام های تکراری و فله ای نوروز بسنده می کنند ؟

چرا کسی از خودش و دیگران نمی پرسد چرا مدارس  تقریبا باید یک هفته پیش از آغاز رسمی نوروز تعطیل و تا یک هفته پس از سیزده بدر ( روز طبیعت ) تق و لق باشند و دچار هرج و مرج ؟

این تقویم های غیررسمی مخرب را چه کسانی و کدام جریان های فکری در ذهن و کالبد این جامعه دمیده اند و روز به روز آن را فربه تر می کنند ؟

در کدام کشور جهان و در پس سال نو این همه تعطیلی و رخوت و تنبلی و زیر کار دررفتن را می بینیم ؟

تغییر و یا تعویض ملیت ایرانی ها به ویژه ورزشکاران ، هنرمندان ، المپیادی ها و… به یک امر عادی و مرسوم تبدیل شده است .

چگونه است وقتی که این تیپ افراد به چنین امری مبادرت می ورزند نه تنها با شماتت و یا سرزنش کلیت این جامعه رو به رو نمی شوند بلکه آن را نشانه ای از زیرکی ، موقعیت شناسی و… دانسته و تحت مغالطه هایی مانند « جهان وطنی » توجیه و تفسیر می گردد .

ابی ( خواننده ) بدون رو دربایستی و با صداقت پاسخ می دهد که نمی خواهد مشتریانش را از دست بدهد اما چند درصد از ما ایرانی ها که این گونه در برابر ملیت رگ کردن مان متورم می شود و دنبال یک نفر برای سیبل کردن و آوار کردن ناکامی های خود در جاهای دیگر ناشی از بی عرضگی و عدم صداقت می گردیم ؛ حاضریم در دو گانه هایی این چنین ، از منافع شخصی مان دست بکشیم و این بی هویتی عمومی پنهان را با عناوین مختلف و یا روکش های زیبا توجیه نکنیم ؟

آیا این تناقض ها و تضادهای رفتاری عریان را نمی بینیم  ؟

واقعن نمادهای همبستگی ملی و انسجام جمعی کدام ها هستند ؟

جالب است که در این میان تقریبا همه منتظرند از « بالا » چیزی درست شود و به پایین سرازیر شود اما ذره ای به نقش « خود » و همرنگی با پیرامون نمی نگرند و با دید انتقادی با آن برخورد نمی کنند ؟

این چرخه و تسلسل شوم و باطل تا کجا و کی ادامه خواهد داشت .

کوتاه سخن این که ؛

آن چه سنت ها و آیین های باستانی و هویت ایرانی را مخدوش ، بی اعتبار و حتا مبتذل می کند نه نحوه چینش سفره و دکور مقامات بلکه عملکرد اقلیت افراد بی هدف و هویت ستیزی است که این میراث فرهنگی کهن را ” استحاله “ می کنند و مقصر اصلی کسانی هستند که در برابر این استحاله گران سکوت پیشه می کنن

علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلمد .

پاسخ دادن

نکات : آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند. *

*